چون شمع نيمه جاني به هواي تو سوختيم
با گريه ساختيم و به پاي تو سوختيم
اشكي كه ريختيم به ياد تو ريختيم
عمري كه سوختيم براي تو سوختيم
پروانه سوخت يك شب و آسود جان او
ما عمري زداغ جفاي تو سوختيـــــــم
چو بستي در بر روي من به كوه صبر رو كردم
چو درمانم نبخشيدي به درد خويش خو كردم
صفايي بود ديشب با خيالت در خلوت ما را
ولي من باز پنهاني تو را آرزو كــــــــــــــردم
نظرات شما عزیزان: