چیزی که آدم و نابود می کنه عشق نیست، اما خودخواهی چرا!
وقتی عشق تمام شد، باید پرونده رو بست. نباید رابطه رو کش داد.
نباید دروغ گفت. نباید به خاطر پول یا س ک س دیگری و فریب داد.
باید انسان بود، انسان!
منو ببخش غريبه كه بهت شانس آشنايی نمی دهم
ديگه طاقت دل كندن ندارم ....
آدم از یه جایی به بعد دیگه حالش خوب نمیشه. . .
دلم تنگه واسه مهربونیات ...
واسه روزایی که می گفتی فقط خودم ، فقط خودت ...
واسه روزایی که دل نداشتی اشکامُ ببینی ...
واسه روزایی که اگه غصه می خوردم ،
تو هم غصه می خوردی
بعد دستاتُ آروم می ذاشتی رو موهام و نوازشم می کردی و
می گفتی : تا منُ داری غم نداری ....
حالا که تو رو ندارم چی .................؟؟؟
آنگاه که چشمانت را بستی و هوا را بو کشیدی تا به خاطر بیاوری عطر تنش را, فاتحه ات را بخوان.
از لحظه ای که عطرش در ذهنت ماند, مُرده ای!!!
از کل دخترهای شهر باید گذشت
آنان انقدر حس هایشان را خرج نامرد ها کردند
که دیگر حسی حتی به شاپرک روی گل روی بالکن هم ندارند چه برسد به مــــا که به ظریفی شاپرک نیستیم.
بدترین کاری که یه نفر می تونه با دلت بکنه
اینه که باعث بشه
دیگه ذوق نکنـی
از بودن هیچکس ...
از زمين و زمان بريده بودم !!!
از ادمهاي اطرافم متنفر بودم !!!
فكر ميكردم كه ديگر كسي زيبا نيست...كه ديگر كسي پاك نيست !!!
كه با هم بودن هايشان از سر دلتنگي نيست و از روي نياز است !!!
كه حرف هايشان حرف نيست...قول هايشان قول نيست...دوستت دارم هايشان بيخوديست...و حافظه شان كوتاه مدت است...!!!
عشق هايشان پوچ است و در يك لحظه ي كوتاه به فراموشي سپرده خواهد شد !!!
شيطنت هايشان از روي سادگي نيست...اشك چشم هايشان واقعي نيست...تمساحي كه اشك ميريزد قابل اعتماد نيست!!!
گرماي دستت را نميخواهند....پاكي نگاهت را نميخوانند !!!
تفاوتت را با بقيه نميدانند!!!
تا اينكه تو امدي و كاري كردي كه به تو اعتماد كنم !!!
.
.
و در اخر مُهر تاءييدي زدي بر تمامي افكاري كه داشتم و رفتي.....
و من تنها به اين دلخوشم كه اشتباه نميكردم !!!
دلـــــت را به هیچ کس نسپار ؛
ایــــن روزها از ســپرده ات ســــــود می خواهند...!
یادته زیرگنبد کبود 2
تا عاشق بودن و کلی حسود
تقصیر همون حسودا بود که
حالا شده یکی بود یکی نبود
اي مردم پارچه ي سياهي را بر روي طابوتم بگذاريد تا همه ببينند كه سياه بخت مرده ام
اي مردم دستانم را بيرون اوريد تا همه ببينند كه چيزي با خودم نبرده ام
اي مردم سرم را بيرون اوريد تا همه ببينند كه دست محبت برسرم كشيده نشده
اي مردم تكه يخي را همانند سليبي برروي سينه ام بگذاريد تا بجاي يار وفادارم برايم گريه كند
(ميلاد)
آن روزها شهامت بوسیدنت را نداشتم و تو میگفتی چقدر در عشق سردی ...
میدانستم همه چیز با یک بوسه شروع میشود و من در تو غرق خواهم شد...
و همه چیز با سرد شدن تو تمام میشود و من میمانم و لب هایی که برای بوسیدنت بیتابی میکند ...
سيــگـار روشنــت را
در جنگــل خشــک و آشفـتــه روح مــَن انـداختــي ...
بعــد پـرسيــدي :
مــزاحـمـت كــه نشــــدم ؟؟
خنــديـــدم و گـفـتـــــــم : نــه اصــــلـا!...
اشکهارو ریخته ام
غصه هارو خورده ام
برای افسوس ها هم سر تکان داده ام
دیگر کاری بر نمیاید
از این دست های بی خاصیت
نمیتوانم که یقه ات را بگیرم
با تشر حکم کنم که بمان
این دست ها دیگر فقط
به درد نگه داشتن
سیگار می خوردو بس
وقتی نمیتوانم تورا در
دنیایم نگه دارم...!
خــواستم چشــم هایت را از پشت بگیرم...
دیدم طــاقت شنیدن اسم هایی که می گویی را ندارم!
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است,
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر کرده است,
گفتم امروز هوا سرد است شاید موعد قرار تغییر کرده است,
خندید به سادگیم آیینه و گفت:
... احساس پاک تورا زنجیر کرده است...
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی
گفت خوابی سالها دیر کرده است,
در آیینه به خود نگاه میکنم, آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است,
راست گفت آیینه که منتظر نباش,
او برای همیشه دیر کرده است
مــَن یــــه روزے دخــــترے بـــودَم کــه از تـــه دل مــے خَـــندیدَم...!!! اکــــنون بــے آنکـــــه شآد بـــآشَــم نـــفس مــے کشَـــم... مـــن خـــــسته ام ولـــے مــَغــــــلوب نخــوآهــــَم شــــُد...!!!
مــــَن یـــه روز آروم تــــَرین اعــــصآب دُنیـــآ رو دآشــــتَم...!!!
بـــے آنکــــه شآد بآشــــم زیــــر بآرآن رآه مـــی رَوم...
بــے آنکـــــه شآد بآشــــم زنــدگــے مــے کـــــُنَم...
دیگـــــرآن از کـــنآرم عبــــور مـــے کـننـــد...
ســــرد و سنگـــــین... بــے آنکــــه نآمــــم رآ بــه خآطـــر بیآورنــد... جــورے عبـــــور مـــے کننــد
کــــه انگـــــآر مـــن نیســـــتم....
حـــــرفــے نیــــست...فقـــط خســـته ام ...
مــن دخــــــترے هـــستم کـــــه بآتمـــــآم تـــوآن بآ ســـرنوشـــت مــے جنگـــــد...
وچــــه جنگــــ نآبـــــرآبرے...
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی ..
شاکی بشی ولی شکایت نکنی ...
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن . . .
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری ..
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری !
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی . . .
ای کاش عشق جرم بود تا به خاطر مجازات نشدن گرفتارش نمی شدیم
ای کاش ...آدما از کینه ونفرت خالی می شدن وپرمی شدن از عشق
ای کاش.... توی سرزمینی زندگی می کردیم خالی از دورنگی
ای کاش.. همیشه باران می باریدکه اشک هارانامردان نبینند
ای کاش نه سلطانی بود نه گدایی همه دریک سطح بودند
ای کاش نسیم صبح گاهی روح آلوده مارو پاک می کرد
ای کاش به جای متنفر کردن آدما اونارو عاشق کنیم
ای کاش... دنیا پر بود از فرشته های مهربون
ای کاش... هیچکی هرگز خیانت نمی کرد
ای کاش.. قلب ها درسینه ها حبس نبود
ای کاش .آدما فقط آدم باشن نه نامرد
ای کاش. محبت در دلها اثر داشت
ای کاش.. گهواره ام گورم بود
ای کاش
رفــتــﮧ ای ؟
بـــﮧ درک !
هنــوز هم بهـــتریــن هـا وجـــود دارنـــد
دنــبال ڪسی خواهــــم رفــت ڪــــﮧ مــرا
بـــﮧ خاطـــر خــودم بــخواهـد
نـه زاپــاسی برای بازیـچـه بودن
زير ِ بـــــارآטּ مے ايستَم
ميگويَند مــُـــב است ايـטּ روزهـــآ
عشـــــق بازے زير ِ بارآטּ
با اشڪ هاے ابـــــر ....
בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے ڪﮧ اَز شِدت گِريــﮧ
بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است
בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد
كه از فِشار בِلتَنگــــــے
خيلي وَقت است نَفَسَـــــم بُريده بُريده است
بوي خاكِ كتاب حافظ...!
ديدن برنامه ي تلوزيوني مورد علاقه....!
رسيدگي به درس ها....!
زنگ زدن به دوستان قديميِ نامرد....!
احوال پرسي از خاله ي مريض....!
پرسيدن برنامه ي امشب دوستان در حالي كه مهم نيست....!
درد دل كردن با هر بي سر و پا.....!
سيگار هاي دوست داشتني....!
فرار از تنهايي...فرار از چيزايي كه تورو به يادم ميندازه....!
گريه قبل خواب...خنده توي جمع....صداي دل نشين adele !!!
دلهره بعد از هر صداي زنگ....!
خوشبختي فراموش شده !!!
من اينارو خودم انتخاب نكردم.....!
سليقه ي عشقمِ بهم مياد ؟؟؟
پیدا کــــــــردن کسی که
واقعا بهت ثابت کنه دوست داره سختــه...!!!
من همینم زنی در تکاپوی رهایی از خویش،تشنه جدایی از افکار هرزه ام،هی رفیق صحبت از چیزهایی میکنم که تو نمیتوانی درکش کنی،سخت است فهماندن عقایدی که تلخ هستند ...ولی هستند چیزهایی که تو از آن خبر نداری،چیزهایی که حتی توان فکر کردن به آن را نداری،تفاوت ها بین ما غوغا میکند زود قضاوت کردی!!!