بـ ـا تـ ـو بـ ـودن
نامه دوازدهم:اولين روز بدون تو
تاريخ : پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, | 23:44 | نويسنده : Mehrdad S

نامه دوازدهم

اولين روز بدون تو

امروز اولين روز بدون تو بودن را تجربه مي كنم.

گريه كنم يا نكنم آخر ماجرا رسيد

گريه كنم يا نكنم قصه به انتها رسيد

آه! خدايا، چه روز زشت و بي روحي است، حيران، ويران و سرگردانم بغضي گلويم را مي فشارد با وجودي كه در هجرش ساعتي گريسته ام اما پر از اشكم. به روحي مشوش و سرگردان مي مانم، خدايا از تو مي خواهم كمكم كني تا دنيا را از دريچه مثبت و بهتري بنگرم و امروز را پايان زندگي تلقي نكنم.

خدايا عاشقان را با غم عشق آشنا كن

ز غم هاي دگر غير از غم عشقت رها كن

تو خود گفتي كه در قلب شكسته خانه داري

شكسته قلب من جانا به عهد خود وفا كن

ديشب شايد روي هم رفته ساعتي بيش نخوابيدم. من ديشب بعد از خداحافظي ميخ و حيران فقط چشم به در دوخته بودم، نيمه هاي شب بود كه پنجره را بستم، مي ترسيدم دزدي از همان جنس كه عشق مرا با خود برد از پنجره وارد شده و مرا خفه كند. چقدر برايم سنگين و سخت بود، هر چه تلاش كردم كه خود را به دست خواب بسپارم نمي شد، خواب نيز چشمانم را نمي ربود، به هر حال با خوردن مسكن خود را به خواب مصنوعي سپردم، پلك هايم سنگين شد و نمي دانم چه موقعي خوابم برده بود. يادمه قبل از خواب با خود فكر مي كردم فردايي نخواهم داشت ديگر از خواب بر نخواهم خواست.

...



نظرات شما عزیزان:

نداي شبنم
ساعت17:55---6 شهريور 1391
نامه هاي جديدتون رو هم خوندم مثل هميشه پر احساس و زيبا بودن...البته غمناكپاسخ:ممنون عزيز

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: