یه اشتباه محض...
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 22:51 | نويسنده : Mehrdad S

 

بزرگترین اشتباهم این  بود که التماس کردم بمانی...

 

نمی ارزیدی!!!

دیر  فهمیدم..



لعنت به تو.....
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 22:30 | نويسنده : Asrin

لعنت به ابر سیاه روی بخت من،لعنت به سادگی من برای باور این دنیا،

لعنت به تو برای این همه دروغ بازی،آرزوی خوشبختی کردم برایت ولی

آتش گرفتم،سوختم و می سوزم و ظاهر حفظ می کنم می خندم و راه

میروم ولی در دل گریه می کنم و میمیرم مردن برایم ساده ترین راه است

ولی خودکشی نخواهم کرد به خاطر تو میمانم و راه سخت را میگزینم

بدان تو رفتی به خوشبختی ومن رقص مرگ میخوانم درد و دل با کسی

نمیگویم و خود میخورم خنجر درپشت کوچه ها قدم می زنم وغصه تورا

درکوله پشتی ام به همراه دارم تونخواهی آمد پس لعنت به توپس خداحافظ

ای عشق پوشالی ودروغین من باتمام وجود میگویم دوستت دارم

و باتمام وجودم می گویم لعنت به تو...

ولی ای روزگارحرفی دارم باتومردی کن ویکبارهم به خاطرمن بچرخ یکبار

نگاهی برمن کن ومرابخندان واین راهم بگویم ای روزگارلعنت برتولعنت به

این رسم مزخرف زمانه،لعنت به شب وروز لعنت به سفیدی وسیاهی

و درآخر هم لعنت بر من هم لعنت به تو...

 



همینا خود عشقه !
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 22:27 | نويسنده : Mehrdad S

همینا خود عشقه ...

همیـن دلتنگي های زود به زود ...
همیـن دلشوره های بیخودی ...
همیـن لبخندهای ماندنی ...
همیـن چشم های خیس یواشکی ...
همیـن لجبازی های شبیه بچگی !
همیـن بغض های بیقراری ...
همیـن دلهره های ِ مشکوک ... !
اصلا" همیـن نوشته های خط خطی ...
همۀ ‌اینها "عشقه" !
♥ خود خود عشقه



تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 22:15 | نويسنده : Mehrdad S

 

روزگارا!

که چنين سخت من می گیری ...

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست ...

گرچه دلگير تر از دیروزم ...

گرچه فرداي غم انگيز مرا می خواند ...

لیک باور دارم

دلخوشی ها کم نیست ...

زندگي بايد كرد...! 



یکی مثل من
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 21:59 | نويسنده : Mehrdad S

یه آدمایی هستن که هميشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ...
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ...
وقتی می بینن یه گنجيشك داره رو زمین دنبال غذا میگرده ...
راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ...

همینایی که تو سرما اگه یخ هم بزنن، دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از س*ک*س
اونایی که تو تلفن یهویی ساكت میشن
اینایی که هميشه میخندن
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن

 

همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن   ...
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه، اذیتشون نکنین ...
تنهاشونم نزارین
؛ داغون میشن ...



تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 17:43 | نويسنده : Mehrdad S

 نبودنت بهترین بهانه است برای اشك ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق ديدارت سرازیر می شد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگي ها و نبودن هایت می شد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو می رساندم ...
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم ...
می دانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگي برایم پر از درد و عذاب می شود
می دانم که می دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت ...
انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما ...



چقدر خوبه !!
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 17:31 | نويسنده : Mehrdad S

چقدر خوبه وقتی با عشقت قهر میکنی
و بر خلاف میلت میگی دیگه دوست ندارم نمیخوامت
این جمله رو بشنوی
غلط کردی چه بخوای چه نخوای مال مني ... !

كاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم ، بغلم میکرد و میگفت گريه کنی میکشمتا ...


 بعضـــی وقتــــا هست کــــه دوس داری يکــــی

کنــــارت بــــاشــــه... محکــــمـ بغلت کنــــه...

بــــذاره اشك بــــريــــزی تــــا سبکــــ بشـــی....

بعــــد آرومـ تــــو گــــوشت بگــــه: ديوونه چته؟ من که باهاتم!

 

بعض وقتا چقد خوبه وقتی فکر میکنی اون دوست نداره همون لحظه یک اس ام اس ازش بیاد که " تو همه دنيايه مني "



آرزو
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 17:8 | نويسنده : Mehrdad S

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند

مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند

و چشمانم را نوازش می دهد

تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم


براي چي.....؟
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 17:4 | نويسنده : Mehrdad S

 براي چي گريه كنم؟ براي اونكه رفته؟....

يه خورده ناراحت مي شم اونم فقط يه هفته
....

خيال مي كرد اگه بره من خودمو مي بازم
.............

بعد دو روز با گل
مي ياد بالا سر جنازه م....................

خيال مي كرد اگه بره من يه شبه پير مي شم
....................

يا اينكه از زندگي بدون اون سير مي شم
.......

براي چي گريه كنم؟ دنيا مگه چي داره؟
............

خيال بكن دنيا داره سر به سرت مي ذاره
................

دنيا همش سه چار روزه تازه اونم مي گذره
..................

يه روز اگه شادي باشه يه روز با
غم مي گذره.........................

رفته ولي شكر خدا زندگيمون مي گذره
......

با اون گذشته بود حالا بدون اون مي گذره
...........

نمي دونست اگه بره هيچي عوض نمي شه
................

تو اين زمونه هر كسي دنبال زندگيشه
.......

براي چي گريه كنم؟ براي اونكه رفته؟
.............

يه خورده ناراحت مي شم نهايتش دو هفته
..............................



يـ ـ ــلـ ـ ـ ـ ـــــدا
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 14:31 | نويسنده : Mehrdad S

  ديـــرگـاهــيـســـت كه تـنـهــــا شـده ام ...

 

  قـصــه غـــربـت فــــردا شـده ام ! 

وسـعـــت درد فـقـط سهـــــم مـن اسـت ...

بـاز هـــم قـسـمــت غـمـهــــا شـده ام !

 

دگـر آيـيـنـه ز مـن بـيـخبـــر اسـت ...

كه اسيـــر شـــب  يـ ـ ــلـ ـ ـ ـ ـــــدا  شـده ام !

مـن كه بـي تــاب شـقــــايـق بــودم ...

 

هــمــدم

ســردي يـــخ هــا شـده ام !

كـاش چـشـمــــان مـرا خـــــاك كـنـيـد ...

تـا نـبـيـنــم كه چـه تـنــهــــا شـده ام ...!!!

 



تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 12:12 | نويسنده : Mehrdad S

اشتباه از من بود ،

پررنگ نوشته بودمت بر کتیبه ی دلم،

به سختی پاک میشوی!



وفادار
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 11:57 | نويسنده : Mehrdad S

شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے دلت را.

 



دل تنگی هایم
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 11:50 | نويسنده : Mehrdad S

دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کن

دلم برای کسی  تنگ است که دوست نام اوست

دلم برای کسی  تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است

دلم برای کسی  تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است..........



هیچ کــــس..
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 11:35 | نويسنده : Mehrdad S

وقتی یه آدم میــــــــگه ،
هیچ کس منو دوســــــــت نداره
منظورش از هیچ کــــَس ،
یک نفــــــــر بیشتر نیست…
همون یه نفری که برای اون همه کســــــــه…



ایــــــن روزها ...
تاريخ : پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, | 11:31 | نويسنده : Mehrdad S

ایــــــن روزها ...

هـــــــر نفـــس ،

درد اســـت که میکشـــم !!!

در نبــــــــودت "

ای کــاش یا بـــــــــــودی ،

یـــــا اصـــلا نبودی !!!

ایـــــن که هســـتی

و کنــــارم نیســــتی ...

دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد "

بفــــــهم بی انصــــــاف !!!

 



نامه چهاردهم: نمي دانم بگويم سلام برتو اي اصفهان يا...
تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, | 16:54 | نويسنده : Asrin

 

نامه چهاردهم

 

نمي دانم بگويم سلام بر تو اي اصفهان يا...

از سفر برگشتم، باز غم را ديدم كه در كنج دلم بيتوته كرده، حالا از نام اصفهان و هرچه به او ارتباط دارد بيزارم زيرا او يارم را، عشقم را و وجودم را از من ربود. وقتي از راديو يا در كتاب يا حتي در تابلو هاي كنار جاده نام اصفهان را مي بينم و يا مي شنوم تمام وجودم گر مي گيرد، من حتي از ديدن اتومبيل هاي نمره اصفهان حالي به حالي مي شوم.

من گله دارم از تو اي اصفهان، نامهرباني بس است، تو امانتدار خوبي نبودي، براي من گريه نكن براي خودت گريه كن كه باعث شدي دلي بشكند و اشكي فرو ريزد. تو عاشق كشي كردي، براي من اشك نريز كه من خود مادر عشقم و چه كسي دلسوزتر از مادر.

آه! خدايا عشقي را كه در وجودم پرورانده ام با اشكهايم آبياري مي كنم تا مبادا پژمرده شود. اصفهان اي مثلث برموداي من، ديگر كششي براي روح و جسمم در تو نمي يابم.

اي اصفهان اي عروس شهرها، من ديگر صداي آوازهاي زير پل هايت را نمي شنوم و نمي خواهم.

من عاشق صداي آوازهاي بلند شده از مناره هاي گلدسته هايت شده ام كه آسماني است و ملكوتي.

من ديگر به نظاره رقص مردمان قالب تهي كرده در زير پل هايت نمي نشينم، من عاشق رقص مناره هاي منارجنبانت شده ام كه همانا با رقص قاصدكهاي بيشه ناژوان و ملودي زاينده رودت و آواز گلدسته هايت كنسرتي آسماني را به راه انداخته و نام خداي اعظم و بزرگ را صدا مي زنند كه خيلي دلنشين است و تا به ابد جاري و باقي است.

اي آتشكده اصفهان، اي زيبايي خفته، تو بخواب كه اينك قلب و درونم در سوز و گداز است. تو جذابيت و حرارت هميشگي ات را به من داده اي ولي سيرت مردم ديگر زشت شده و نمي توانند سوختن مرا ببينند و عاشقان واقعي خود را تميز دهند چون چشم بصيرت مي خواهد و تقدير هميشه اينچنين است كه عاشق واقعي به معشوق نمي رسد.

در ادامه...

 



كاش................................
تاريخ : جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, | 11:10 | نويسنده : Mehrdad S

گاه آرزو میکنم ...

کاش هرگز نمیدیدمت تا امروز غم ندیدنت را بخورم

کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمیشد تا امروز چشمان من به آن لحظه

بهانه بگیرند و اشک بریزند ، کاش حرفهای دلم را به تو نگفته بودم ، تا امروز

به خودم نگویم " آخه اون که میدونست چقدر دوسش دارم . . . "



آن روز بـا تـو ..........
تاريخ : جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, | 11:1 | نويسنده : Mehrdad S

آن روز بـا تـو بـودم

امـروز بـی تــوام

آن روز کـه بـا تـو بـودم

- بـی تـو بـودم

امـروز کــه بـی تــوام

-
بـا تــوام



دیوانه نمی‌گوید ...........
تاريخ : جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, | 10:56 | نويسنده : Mehrdad S

دیوانه نمی‌گوید دوستت دارم…

 

دیوانه می‌رود، تمام دوست داشتن‌ها را

 

به هر جان کندنی که شده، از هر دری جمع می‌کند

 

و می‌زند زیر بغلش

 

و می‌ریزد به پای کسی که،

 

هیچوقت قرار نیست بفهمد دوستش دارد !



دوستت دارم...
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 21:47 | نويسنده : Mehrdad S

دوستــــت دارمــــ

به انـدازه ی تمــــامـ لحظه هـایی

که به یاد من نیستی

به اندازه ی تمــــامـ شبهایی که

با حرف هایت آزرده ام کردی...

به اندازه ی تمــــامـ شبهای بارانی ام...

دیگر سـمـت من نیــا!!!

نه این که دیگر نمیخــواهمت...

نــــــه!!!

میترسم تکه های تیز قــلب شکـسـته ام

زخـمی ات کنند...



عشق بازی تو
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 21:44 | نويسنده : Mehrdad S

همیشه میگفتی خیالت تخت من وفادارم...

و من چه راحت خیالم را تختی کردم

برای عشق بازی تو با دیگری....



چقدر سخته
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 21:39 | نويسنده : Mehrdad S

چقدر سخته تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری

ولی عشقت به یکی دیگه بگه

نفسم.....



غريبه..........
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 11:59 | نويسنده : Mehrdad S

هی غريبه!


روی کسی دست گذاشتی


که همه دنيامه


بی وجدان


اینقدر راحت به او نگو

عـــــزيــــــزم...!!!!!!



.....................
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 11:41 | نويسنده : Mehrdad S

 سلام دوستای خوبم این داستان که براتون گذاشتم خودم

  با خوندنش تحته تاثیر بدی قرار گرفتم شما هم بخونید

حتما ضرر نمیکنید ادامه مطلبش یادتون نره (مهرداد)

تا ماشین توقف کرد با آخرین سرعت شروع به دویدن کردم حتی در ماشین رو هم نبستم .

دکمه اسانسور رو فشار دادم اما منتظر نشدم که درش باز بشه و از پله ها رفتم.

در عرض چند دقیقه چهار طبقه اومدم بالا . ائنقدر آشفته بودم که حال خودم رو نمی فهمیدم

داشتم می لرزیدم اما نمی دونم از ترس بود یا از سرما؟!

به انتهای سالن رفتم در اتاق ?? رو که باز کردم دیدم خالیه! قلبم ریخت . یعنی کجا برده

بودنش؟؟!

گفتم حتما منتقلش کردن یه جای دیگه . سعی میکردم به خودم دلداری بدم با حرفهام.

رفتم طرف بخش پذیرش . از پرستار پرسیدم : ببخشید مریض اتاق ?? رو کجا منتقل کردن؟



ادامه مطلب
یه نام زیبا ترین عشق....
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 11:36 | نويسنده : Mehrdad S

بهت نمی گم دوست دارم ، ولی قسم می خورم دوست دارم ،

بهت نمی گم كه هر چی بخوای بهت می دم ، چون همه چیزم تویی ،

نمی خوام خوابتو ببینم ، چون تو خیلی خوش تر از خوابی ،

اگه یه روزی چشمات پر از اشك صدام كن ،

بهت قول نمی دم كه ساكتت كنم منم پا به پات گریه می كنم ،

اگه دنبال مجسمه سكوت می گشی تا سرش داد بزنی ،

صدام كن قول میدم ساكت بمونم

اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالكی كنی ، صدام كن ، قلبم تنها

خرابه ی وجود توست........



این مزرعه ی زندگی من است
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 11:14 | نويسنده : Mehrdad S

مترسک ناز می کند

کلاغ ها فریاد می زنند

و من سکوت می کنم....

این مزرعه ی زندگی من است

خشک و بی نشان



تنهایی . . .
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 11:11 | نويسنده : Mehrdad S

شده یه چیزی تو دلت سنگینی كنه….؟؟؟

 خیلی سخته ادم كسی رو نداشته باشه

 دلش لك بزنه كه با یكی درد دل كنه ولی هیچكی

نباشه

نتونه به هیچكی اعتماد كنه هر چی

سبك

سنگین كنه تا دردش رو به یكی بگه … 

ولی خب چه فایده کسی نیست . . .

تنهایی بده بد . . .

 

 



هيچ كس
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 10:53 | نويسنده : Mehrdad S

هیچ کس اشکی برای ما نریخت

هرکه با ما بود از ما گریخت

چند روزیست حالم دیدنی است

حال من ازاین وآن پرسیدنی است

گاه بر روی زمین زل می زنم

گاه بر حافظ تفعل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت

یه غزل آمد که حالم را گرفت



تنهایی
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 10:27 | نويسنده : Mehrdad S

تنهایی رو دوست دارم چون بی وفا نیست

تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغی در آن نیست

تنهایی را دوست دارم چون آن را تجربه کردم

وتنهایی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست



متن عاشقانه ی زیبای سوز عشق
تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 10:11 | نويسنده : Mehrdad S

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است
چشمانم غرق در اشکهایم شده
دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…
انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم
این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….
دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…
تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی
گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده


صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد